شبکه یک - 11 آذر 1401

شهید مدرس و تدریس یک تاریخ، "آگاهی"

سالگشت شهادت آیت الله مدرس _روز مجلس _ دانشگاه تقریب مذاهب اسلامی _ ۱۳۹۸

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام محضر برادران و خواهران عزیز. امروز سالگرد شهادت آیت‌الله مدرس و روز مجلس نامیده شده است گفتگویی در باب شأن و نقش مجلس و نظام پارلمانی مفهوم رجوع به آراء عمومی در تمدن‌سازی اسلامی عصر جدید است. برادران و خواهران از کشورهای مختلف آفریقایی و آسیایی هستند هم شافعی، جعفری، حنفی و مالکی هستند سعی می‌کنم بر اساس فقه مذاهب اسلامی به مقوله مجلس و نظام پارلمانی و نحوه تطبیق آن با حاکمیت جدید اجمالاً اشاراتی بکنیم که البته به حوزه فقه سیاسی به طور خاص مربوط می‌شود. یکی این که می‌خواهم به شخصیت مدرس توجه بدهم که هر کشوری با هر مذهبی یک مدرس داشته باشد سرنوشت ملتش تغییر می‌کند. همین انقلاب اسلامی مدیون مدرس است شخص امام تحت تأثیر مدرس بود. مدرس یک آدمی است که مسائل و راه‌های مختلفی را در این قضیه طی می‌کند. شما ببینید همین‌طور که اشاره کردم نسبت به غرب سه‌تا جریان تقریباً در ایران بود در همه کشورها بوده است من فکر می‌کنم در کشورهای تک تک شما هم از هر کشوری هستید و دوستان مشغول تحصیل علم هستید این قضیه بوده، چون کشورهای همه ما تقریباً در این صد سال بعد از جنگ بین‌المللی اول و دوم و بعد از کشف نفت در منطقه، جنگ و از ارتش‌های اشغال‌گر آمدند گرفتند یا اشغال کردند یا کودتا کردند و کل کشورهای اسلامی بین این انگلیس و روسیه و فرانسه تقسیم شده بود عمدتاً این سه‌تا بودند بعد هم که آمریکایی‌ها آمدند صد سال است این وضع ادامه داشته تا این انقلاب اسلامی و شروع بیداری‌ها و انقلاب‌ها شده که ببینیم به کجا می‌کشد؟ فعلاً منطقه از قدرت و سلطه کامل آن‌ها خارج شده اما هنوز در اختیار جریان اسلامی که می‌گفت تمدن‌سازی و نظام‌سازی بطور کامل قرار نگرفته، شما می‌بینید هر روز یک هرج و مرج و درگیری و ترور و تحریم و جنگ داخلی، مدام این‌جاهایی که از دست‌شان رفته است یعنی تقریباً 4- 5 کشور را از دست دادند عراق و سوریه و یمن و لبنان و فلسطین و غزه و افغانستان، این‌ها در مشت روس‌ها یا انگلیس‌ها یا فرانسوی‌ها و آمریکایی‌ها بود یمن از دسترس این‌جا خارج شده است. یا بحرین و تونس و آفریقا و لیبی همه جا می‌بینید لشکرکشی یا جنگ داخلی یا کودتا و اغتشاش، چون این کشورها از کنترل ما خارج شدند و به اردوگاه اسلام و انقلاب اسلامی و بازسازی تمدن اسلامی اجمالاً ملحق شده ولی نمی‌گذارند مستقر بشود و نمی‌گذارند نیروهای مادی و معنوی این سرزمین‌های اسلامی صرف بازسازی تمدن جدید اسلامی بشود و وقتی بشود حتی قبل از آن یکی از مسائل، قطعاً نسبت اسلام با این نظام انتخاباتی و پارلمانی است که حالا به مباحث فقهی و سیاسی شیعه و سنی در این باب انشاءالله اشاره خواهم کرد.

مدرس، یک آدم مخصوصی بود اولاً به شدت زاهد است و نطق‌های محکم انقلابی دارد اصلاً نمی‌شمارد که من چند نفرم بقیه چند نفرند؟ مکرر یک نفره در برابر همه ایستاده، در مجلس بعد از مشروطه، در جلسات مختلف، معمولاً اجماع‌شکن وخط‌شکن بوده و پای حرفش ایستاده و از هیچ چیز هم نمی‌ترسید و هم به شاه قاجار گفت و هم به رضاخان گفت، گفت حواس‌تان باشد خداوند دوتا چیز را به من نداده یکی ترس و یکی طمع، و وقتی کسی نه از چیزی بترسد و نه طمع داشته باشد و نه چیزی داشته باشد که بترسد از دست بدهد نه چیزی بخواهد به دست بیاورد نه از مرگ می‌ترسد و نه قابل خریدن است این از پس آن برنمی‌آیید مدرس گفت هیچ راهی برایتان نمی‌گذارم مگر این که من را بکشید آخر هم همین کار را کردند. چندین بار ترور شد، چند بار کتک خورد، آخر هم که او را گرفتند 9 سال، 10 سال تبعید در مناطق خیلی سخت و بعد هم به دستور انگلیس‌ها و دستور شخص رضاخان او را شهید کردند در تبعید، در حالی که روزه داشت مشغول نماز بود او را مسموم کردند دیدند سم اثر نمی‌کند و خود مدرس برمی‌گردد به این مأموران حکومتی می‌گوید آقا اثر نکرد! ضمن این که مدرس اهل معنا و اهل ذکر بود و یک کراماتی داشت. بزرگترین کرامات او شخصیت او بود. تقوا، زهد، ساده‌زیستی، نان و ماست می‌خورد، لباس کرباس می‌پوشید در ساده‌ترین وضع زندگی می‌کرد و شب و روز یا درس و بحث حوزه‌اش بود یا خدمت به خلق بود یا مبارزه با ستم و بی‌عدالتی بود. وقتی او را در تهران گرفتند و بازداشت کردند. من توصیه می‌کنم این موزه و خانه شهید مدرس را بروید و ببینید جای دیدنی است این خانه مدرس بوده، که البته آن موقع یک خانه خرابه منطقه فقیر بوده و ایشان تا آخر هم صاحبخانه نبود با این که آن موقع جزو اولین فقهای شورای نگهبان بود، و بعد چندین دوره نماینده مردم در مجلس بود تا آخر نه خانه داشت و نه امکانات، بچه‌هایش می‌گفتند ما در خانه پدرمان وقتی نماینده مجلس و همه کاره بود ما همیشه گرسنه می‌خوابیدیم ما هیچ وقت در این خانه سیر نبودیم با این که پدر ما پول داشت امکانات بود همه‌اش یا صرف فقرا می‌شد یا بیمارستان می‌ساخت یا به مردم خدمت می‌کرد یا کتابخانه و کار طلبگی و دانشگاهی و علمی می‌کرد در عین حال این‌قدر پیشرو و نواندیش بود که مسائل را خیلی زودتر از بقیه می‌دید. وقتی او را گرفتند و زدند گفت خدایا از تو می‌خواهم در حال مبارزه با استبداد طاغوت و در راه مبارزه با انگلیسی‌ها به شهادت برسم، آمین، آمین، آمین. و همین‌طور هم شد. یک وقتی که این درشکه‌ها و ماشین‌های جدید آمده بود یک عده از متدینین آمدند گفتند آقا این درشکه‌ها که توی خیابان می‌رود و این آبش ترشح روی لباس‌های ما نجس نیست بحث طهارت و نجاست آن چه می‌شود؟ این درشکه‌ها و چیزهای جدید را جمع کنید نگذارید بیاید! آن موقع صد سال پیش از مترو صحبت می‌کند که در خود اروپا تازه ساخته شده بود. گفت آقا ما باید به فکر مترو باشیم

تا قبل از آن به فکر طهارت و نجاست آب باران در خیابان نبودی یک مرتبه بحث طهارت و نجاست مطرح شد؟ چه کسی گفته آب باران توی خیابان نجس است؟ مجتهد مبنایی، یکی از 5 مجتهد تراز اولی که مراجع ایشان را معرفی کردند که در مجلس ناظر بر مصوبات مجلس مشروطه باشد مجلس جدید که خلاف شرع و خلاف اسلام حکم و قانونی را تصویب نکنند.

این که غرب را باید تفکیک کرد این که عرض کردم سه تا جریان در همه کشورهای ما و شما وجود داشته، یک جریان، جریان تسلیم‌طلب بود چه آن‌هایی که فاسد بودند تا جاسوسی و فراماسونری و خیانت رفتند چه آن‌هایی که نمی‌خواستند جاسوس و خائن باشند اما عملاً کارکردشان همان بود و معتقد بودند که دیگر دوران تمدن اسلامی تمام شد و ما از بین رفتیم فروپاشیدیم این‌ها بر ما مسلط شدند و ما باید زیر سایه این‌ها باشیم وابسته به این‌ها، فرمانبر این‌ها، عقل و سیستم و همه چیز را، حتی علم و بی‌دینی را از این‌ها اقتباس کنیم و شرط رهایی از فقر، شرط پیشرفت، غرب‌زده شدن حتی هست چه برسد به غرب‌گرا شدن و تسلیم شدن در برابر این‌هاست. ما در ایران نمونه‌هایی را داشتیم در حکومت هم بودند شعارهای روشنفکری و پیشرفت و توسعه می‌دادند همان موقع شعار جهانی شدن یعنی غربی شدن را می‌دادند جهانی شدن به معنی غربی شدن ارزیابی می‌کردند و به این معنا قبول می‌کردند امثال میرزاصالح و میرزا ملکم‌خان و آخوندزاده طالب‌اف و آغاخان کرمانی و تقی‌زاده، که عملاً محصول کار این تیپ‌ها که حتی ما آخوند فراماسون هم داشتیم آن شیخ زنجانی که حکم اعدامش شیخ فضل‌الله نوری را بعد از مشروطه صادر کرد که این ضد مشروطه است و طرفدار استبداد است. محصول نهایی کار این‌ها این بود که انقلاب مشروطه شکست خورد و نتیجه‌اش تبدیل قاجار به پهلوی شد یعنی حاکمیت مطلق انگلیس، سکولاریزم و استبداد پهلوی بر ایران، دین‌ستیزی، مبارزه با حجاب، مبارزه با علمای دین و تعطیل حوزه‌ها و حذف کامل روحانیت، ممنوع کردن زیارت امام حسین و اباعبدالله(ع) تحت این که این زیارت مردم را غمگین می‌کند مردم باید شاد باشند حرف‌های رضاخانی! کل کشور را در اختیار غربی‌ها بخصوص انگلیسی‌ها تصمیم کردند که بیایید کل کشور در اختیار شما! ما تسلیم هستیم و یک کاری کنید که ما پیشرفت کنیم! همین بهانه‌ای که همیشه بوده و الآن هم هست. یک جریان هم کسانی بودند که این‌قدر به همه چیز بدبین بودند که معتقد بودند ما حتی در ساختارها هم هیچ تشبهّی نباید به غرب پیدا کنیم یعنی اگر آن‌ها مجلس دارند، انتخابات دارند، صندوق رأی دارند، هواپیما دارند ما باید از همین‌ها هم اجتناب کنیم  برای این که همین نقطه اتصال کافی است برای شروع آلودگی و وابستگی و کفر، و این‌ها را از هم به هیچ وجه تفکیک نمی‌کردند و لذا معتقد بودند که حتی امام خمینی اشتباه کرد که گفت جمهوری اسلامی، باید می‌گفت خلافت اسلامی و انتخابات، صندوق رأی، این‌ها معنی ندارد ما در سنت اسلامی صندوق رأی نداریم، که درباره سنت اسلامی بحث می‌کنیم.

یک تفکر هم از امثال شهید مدرس تا امام معتقد بودند که در عصر غیبت شرط ما در هر نوع حاکمیت سیاسی، نظام‌سازی و تمدن‌سازی در باب مجلس و پارلمان یا هر نوع دیگری معیار ما شرع و عقل است هیچ امری، هیچ مصوبه و هیچ ساختار شرعی نباید تأیید یا تأسیس بشود خط قرمز خداوند حدودالله و حدود الهی به هیچ وجه نباید از آن عبور بشود اما در شیوه و روش‌ها که بحث عقلی و تجربی است و خلاف حدود الهی نیست جای اجتهاد است یک عنصر اجتهاد زمان و مکان است. اجتهاد بخصوص موقع حکم و حاکمیت و نظام‌سازی، جامعه‌سازی و تمدن‌سازی می‌تواند از تجربه‌های مختلف جهانی الهام بگیرد، آن بخش که خلاف شرع نیست در منطقه‌الفراغ است و به اصطلاح حکم قطعی علیه آن وجود ندارد حکم نص خاص شرعی در آن باب، واجب و حرامی نداریم اصول کلی اعلام شده اما درجزئیات که چه کنیم به آن نزدیک بشویم ما می‌توانیم از ابزار، از نهادها، از افکار حتی در حوزه تجربه و عقل بشری که به تقرّب به آن اهداف کمک کند می‌تواند استفاده کنیم به شرط رعایت شریعت و می‌توانیم این تفکیک را انجام بدهیم البته چه بهتر که ما در روش هم خودمان خلّاق باشیم و تمدن‌سازی کنیم و از شرق و غرب کپی برنداریم و بگوییم پارلمان را از آن بگیر، فلان چیز را از او بگیر، فلان ابزار را از آن بگیر، تمدن‌سازی که بکنیم شما افکارساز و افکارپرور هستید کم‌کم ملت‌های دیگر از شما استفاده کنند. آن قدرت علمی و تجربی که زیر نور وحی صورت می‌گیرد و به تمدن‌سازی شروع می‌کنید دیگر منفعل نیستی، فعال هستی تو در طرح جامع غیر دینی عمل نمی‌کنی، یک طرح جامع دینی خودت داری، شروع به خلاقیت و ابتکار می‌کنی طوری که جوامع غیر اسلامی مجبور می‌شوند از تو در نظام‌سازی تقلید کنند حتی کم‌کم زیر سایه اسلام بیایند بله آن مرحله‌ای است که شما مالک شدید و جامعه شما و جهان اسلام دارد مدام خلق می‌کند، ابتکار می‌کند، و در چارچوب اسلام طرح می‌دهد. خب یک زمانی تمدن اسلامی حالا کم و بیش، یک چنین وضعی داشته است. قرن‌ها جهان اسلام در ثروت و قدرت و علم و نظامی‌گری و نهادسازی در جهان قطب اصلی و ابرقدرت بوده، و همه دنیا از مسلمین در همه چیز تقلید می‌کردند حتی اسلامیات را در غرب و شرق عالم از آن‌ها تقلید می‌کردند. خب در این صد – دویست سال اخیر، اوضاع برعکس و خراب شد. ما متأسفانه بد وقتی به دنیا آمدیم ما موقع ذلت مسلمین به دنیا آمدیم البته خوشبختانه می‌توانیم در اعاده آن عزت سهم داشته باشیم.

این خط سوم و این مسیری که از مدرس تا امام(ره) رفتند این بود که ما غرب را تفکیک می‌کنیم وقتی می‌گوییم مرگ بر آمریکا و انگلیس، مرگ بر استعمار، داریم با وجه ضد دینی و ضد مردمی این‌ها، وجه استعماری‌شان مبارزه می‌کنیم و این مبارزه واجب شرعی است اما در حوزه مباحث نظری و تمدن‌سازی ما مرگ بر کسی نمی‌گوییم ما مباحثه می‌کنیم گفتگوی انتقادی می‌کنیم نقد می‌کنیم، نقد هم می‌پذیریم، بحث می‌کنیم، در حوزه نظام‌سازی، در حوزه علوم انسانی و در حوزه مباحث مختلف، ما آن‌جا مرگ و درود نمی‌گوییم بلکه بحث علمی می‌کنیم و می‌گوییم چه می‌گویید؟ و آن‌جا ما تابع و نوکر دلیل هستیم به قول ما طلبه‌ها می‌گوییم ما نوکر دلیل هستیم هرچه دلیل بگوید ابناءالدلیل؛ هرچه دلیل و استدلال داشته باشید هرکس می‌خواهید باشید ما اصلاً نگاه نمی‌کنیم که تو کی هستی؟ ما نگاه نمی‌کنیم که چه کسی می‌گوید ما نگاه می‌کنیم که چه چیزی می‌گوید؟ اگر آنچه که می‌گویی برهان و استدلالی داری خلاف شرع نیست، و ما می‌پذیریم ولو یک غیر مسلمان گفته باشد، پیامبر اکرم(ص) فرمود: أطلبوا العلم ولو بالسین؛ مگر آن موقع در چین حدیث و تفسیر و فقه و اصول می‌گفتند؟ چین یعنی دورترین نقطه و یک تمدن غیر اسلامی. ما سر این قضیه با کسی دعوایی نداریم هر نقطه‌ای که باشد. سلمان در جنگ احزاب مسلمین اقلیت در محاصره بودند بحث بود که چه کنیم از پس دشمن بربیاییم؟ سلمان گفت ما در ایران وقتی یک اقلیتی هستیم و شهر مورد حمله قرار می‌گیرد ما اطراف جاهای خاص که دشمن نتواند هجوم بیاورد خندق می‌کَنیم، نیروی دشمن را تجزیه می‌کنیم بعد او را شکست می‌دهیم. پیامبر اکرم(ص) گفتند خوب فکری است. نگفتند که نه، این یک تکنولوژی زرتشتی است، این تکنولوژی مشرکانه است، نه؛ گفتند به لحاظ عقلی روش خوبی است هدف ما دفاع از اسلام و مسلمین و مبارزه با ظلم است و این شیوه هم خلاف شرع نیست شیوه ظالمانه نیست ما از آن استفاده می‌کنیم ولو ایرانی زرتشتی غیر اسلام گفته باشد. شرق و غرب ما در این قضیه نداریم. این تفکیک خیلی مهم است.

شما طبق این مبنا می‌توانید پارلمان، جمهوریت، انتخابات را بیاورید ولی نه با مبنا و تفسیر لائیک و غیر اسلامی، چه چپ و چه راست، می‌توانید بیاورید و در چارچوب شریعت و در سایه شریعت این‌ها را معنا کنید همان اول دو خط بود. خط غربزده‌ها در ایران گفتند ما انقلاب مشروطه و مجلس را می‌آوریم به همان سبک مجلس و پارلمان در فرانسه و انگلیس، یا جمهوری لائیک یا مشروطه سلطنتی از نوع انگلیسی. مشروطه سکولار. یک خط این بود جریان‌های فراماسونری که جریانات قوی بودند که متأسفانه به کمک استعمار و استبداد هم موفق شدند و رژیم پهلوی که رژیم استبدادی بود سر کار آ‌وردند و با شعارهای روشنفکری و مشروطه‌خواهی. همین‌هایی که بعضی اسم‌هایشان را بردم امثال تقی‌زاده و این تیپ‌ها. یک دورانی چپ بودند، گرایشات سوسیالیستی غیر دینی. قبلش که این تقی‌زاده آخوند بود، بعد بی‌دین و لامذهب داشت، یک مقداری گرایشات کمونیستی داشت، بعد لیبرال و انگلیسی شد و در ترور شیخ فضل‌الله و دیگران نقش داشت جزو ماسونی‌ها بود انگلیس رفت و بعد از طرف آن‌ها آمد و بعد جزو تئورسین‌های رژیم پهلوی شد آخر عمر هم پشیمان شد و یک غلط‌نامه‌ای نوشت! خب تو آن همه خیانت کردی یک غلط‌نامه چه فایده‌ای دارد؟ یک خط این‌ها بودند.

یک خط امثال شیخ فضل‌الله نوری است که از پدران جنبش مشروطه در همین تهران است شروع می‌کند و خودش می‌گوید من و آقای بهبهانی و آقای طباطبایی و علمای دین مشروطه‌خواه تهران من با مشروطه آشنا کردم ولی یک کم که جلوتر رفت گفت آن چیزی که در ذهن ما بود در شعارها و کاغذهاست بیرون این خبرها نیست! مراجع شیعه در نجف مدام مشروطه مشروطه می‌گویند و هدف‌شان مبارزه با استبداد است هدف‌شان پیشرفت کشور و آزادی و استقلال و مشارکت مردم است اجرای شریعت است ولی آن چیزی که کف خیابان در تهران دارد اتفاق می‌افتد آن‌ها از نجف نمی‌بینند من می‌بینم. این‌جا جریان‌های بابی و بهایی و کمونیست‌ها، دَه‌وینین، کفار، عوامل انگلیس و عوامل روس در صحنه آمدند این‌ها دارند به اسم مشروطه و آزادی و انتخابات قرآن آتش می‌زنند به علمای دین توهین می‌کنند به پیامبر اکرم(ص) توهین کردند و در روزنامه‌هایشان آیات قرآن را مسخر کردند این چه جور چیزی است؟ ما این را نخواستیم اگر قرار است این‌طوری بشود من پشیمان هستم بین افسد و فاسد، باز همان شاه و رژیم قاجار بماند اقلاً علیه دین حرف نمی‌زند، تظاهر به دین می‌کرد دیندار نبود فاسق و فاسد بود اما علیه دین حرف نمی‌زد تظاهر به دین می‌کرد این‌ها سریع علیه دین حرف می‌زنند. خب این‌جا یک خطی شد که شیخ‌فضل‌الله این‌جا نقش خیلی مهمی دارد و در تأسیس این اصل دوم در متمم قانون اساسی که هیئتی از مجتهدین تراز اول باید بیایند نظارت کنند که مجلس، که قوانین و نمایندگان مردم تصویب می‌کنند به این شرط است که خلاف قرآن و سنت نباید باشد. خلاف آن باشد باطل است، این از خدمات شیخ شهید فضل‌الله نوری است که می‌دانید ایشان بعد از مشروطه، با این که خود شاه رهبر استبداد با احترام بعد از مشروطه حقوق ثابت از مشروطه‌خواهان و بیت‌المال گرفت و نخست‌وزیر و جنایتکاران حکومت استبدادی قاجار همه در حکومت بودند یا از حکومت می‌خوردند بعضی‌هایشان جزو رهبران مشروطه شدند و بعضی‌هایشان در مجلس بعد از مشروطه آمدند ولی شیخ فضل‌الله نوری به اسم طرفدار استبداد در تهران در میدان توپخانه و میدان امام خمینی به دار کشیدند که وقتی آن‌ها را بالا بردند قرآن را از جیبش درآورد و گفت که من از مرگ نمی‌ترسم من را اعدام کنید اما وااسلاما! مراقب باشید که کلاه‌تان را برداشتند من خودم جزو رهبران مشروطه بودم من خودم جزو اولین کسانی بودم که گفتم مجلس باید بیاید و شاه مستبد است باید محدود شود اما مشروطه منحرف شد. بعد گفت قرآنم را درآوردم قسم خوردم بعد گفتند قوطی سیگارش را درآورد! این شیخ شهید را در همین تهران به دار کشیدند بعد جنازه‌اش را پایین آوردند و روی جنازه این شهید ادرار کردند و جنازه این عالم مجتهد بزرگ را در خیابان تهران کشیدند تحت عنوان آخوند مستبد و طرفدار استبداد! قبلش روس‌ها به او گفتند پرچم روسیه را روی خانه‌ات بزن، تحت کنترل ما باشی، گفت من پرچم اسلام و قرآن روی خانه‌ام هست، نه پرچم روس نه پرچم انگلیس، من دارم با شماها مبارزه می‌کنم من به شماها چه کار دارم! ولی خون شیخ فضل‌الله این شورای 5 مجتهد تراز اول را گذاشت و مدرس یکی از این پنج مجتهد است هیئتی از علمای تراز اول که نظارت کنند، مجلس، پارلمان، نظام جمهوری رأی مردم آری. شورا آری اما خلاف شرع نه، و باید این‌ها امضاء کنند. بعد هم که جنگ جهانی اول شده، مجلس سوم مشروطه، همان وسط‌هایش ایران اشغال شد روس‌ها و انگلیس‌ها آمدند ایران را اشغال کردند و این هم ثمره مشروطه شد هرج و مرج، اشغال، غارت کشور. مدرس در مجلس جلوی روس و انگلیس و جلوی دربار و قاجار ایستاده، جلوی جریان‌های ضد دین ایستاده یعنی در چهارتا جبهه دارد می‌جنگد. گاهی یک نفری. متهم شده که این آدم، آدم شلوغی است هرجا می‌آید بحث می‌کند مدام به عنوان مخالف بحث می‌کند جالب است در مجلس می‌گوید مجلس مشهور بوده که می‌گفتند مدرس هنوز نیامده به عنوان مخالف ثبت‌نام کرده! توهین می‌کردند. یکی از بچه‌های نماینده مجلس می‌گوید آقا نطق‌های شما در مجلس خیلی تند است همه می‌ترسند گوش کنند چه برسد که بگویند ولی همه دوستت دارم و می‌گویند. پدرم می‌گوید که خیلی دوست دارم من هم مثل مدرس باشم، این مدرس می‌گوید پدرت راست می‌گوید می‌خواهد ولی نمی‌تواند برای این که بابای تو هم دزد است! آدمی که اهل دنیاست نمی‌تواند این حرف‌ها را بزند، من می‌توانم ولی بابای تو نمی‌تواند. می‌خواستند از یک جایی صدتا سگ دزدگیر بگیرند باز مدرس مخالفت می‌کند، می‌خواستند از خارج سگ‌های آموزش دیده بگیرند، رئیس مجلس عصبانی می‌شود و می‌گوید جنابعالی باید با همه چیز مخالفت کنی؟ می‌خواهیم صدتا سگ آموزش دیده بیاوریم دزدها را بگیرد. مدرس می‌گوید من به فکر شماها هستم چون سگ‌ها که بیایند اول باید شماها را بگیرند! مدرس می‌گوید در کل مجلس ما یک نماینده مسلمان داریم و آن هم نماینده زرتشتی‌هاست، چون تنها کسی که دروغ نمی‌گوید بقیه همه‌تان کلاش هستید یا نوکر روس‌ها هستید یا نوکر انگلیس‌ها یا نوکر دربار هستید، یا فراماسونری و ضد اسلام هستید یک چنین آدمی بوده. خب ایشان یک مجتهد تراز اول است بعد که ایران اشغال شده و روس‌ها و انگلیس‌ها ایران را گرفتند این آقا حرکت کرده، مدرس حتی دنبال کودتا علیه حکومت و علیه روس‌ها و انگلیس‌ها بود می‌خواست یک قدرت نظامی پیدا کند، کاری که بعداً آن‌ها کردند و رضاخان را آوردند، از این طرف به نفع انقلاب بکند و استعمار و استبداد را بیرون بریزد. می‌دانید یک حکومت ملی انقلابی در تبعید در غرب کشور منطقه کرمانشاه تشکیل شد. زمان جنگ جهانی اول، عثمانی و آلمان با هم بودند متحدین بودند، انگلیس و فرانسه و روسیه متفقین با هم بودند و سر همان قضایا آمدند سر جنگ ایران را تقسیم کردند. مدرس به یک عده از انقلابیون به غرب ایران می‌روند و یک دولت انقلابی و حکومت در تبعید، حکومت مستقل با کمک عثمانی تشکیل می‌دهند غرب ایران را، منطقه کرمانشاه و آذربایجان غربی را حکومت ملی و انقلابی تشکیل می‌دهند که بعد این را گسترش بدهند که می‌خواهند سمت تهران بیایند و تهران و بقیه جاها را بگیرند. چنان که میرزا کوچک‌خان جنگلی او هم مجتهد بود از شاگردان همین مدرس بود در جنگل‌های شمال و گیلان همین حرکت را کرد.. شیخ محمد خیابانی، او هم مجتهد بود در آذربایجان این کار را کرد و شهید مدرس، که خب این‌ها همه‌شان شهید شدند یعنی میرزا کوچک‌خان شهید شده، شیخ محمد خیابانی شهید شده، شهید مدرس هم که شهید شده است، مدرس در آن حکومتی که با حاج آقا نورالله اصفهانی و حاج سید مرید الدین عراقی و مجتهدین دیگر تشکیل دادند این‌ها اول به قم می‌روند و آن‌جا قراردادی می‌بندند که ما می‌رویم یک حکومت انقلابی مردمی تشکیل می‌دهیم می‌آییم تهران را می‌گیریم، رژیم قاجار را سرنگون می‌کنیم، انگلیس و روس‌ها را بیرون می‌کنیم و یک حکومت مردمی اسلامی برقرار می‌کنیم یک دولت موقت، خود مدرس هم جالب است وزیر عدلیه و وزیر دادگستری و همین‌طور وزیر اوقاف بوده است و این‌ها همان‌جا چندین بار توسط انگلیس‌ها هدف ترور قرار می‌گیرند و این‌ها برای این که امنیت نداشتند به عثمانی می‌روند که در حال جنگ با انگلیس و فرانسه و روسیه است متحد آلمان‌ها. این‌ها با عثمانی، چون عثمانی با آلمان‌هاست کم‌کم یک ارتباطی هم بین این‌ها برقرار می‌شود مدرس می‌رود توی عثمانی در مرکز خلافت عثمانی اعلام می‌کند که ما همه باید در کنار عثمانی باشیم، این‌جا ما شیعه و سنی نداریم، می‌دانید که جریان اتحاد اسلام تشکیل شد حزب و جریانی به نام اتحاد اسلام تشکیل شد که از رهبران اصلی آن شهید مدرس است اتفاقاً میرزا کوچک خان جنگلی جزو متحدین جوانی است که از نیروهای اصلی اتحاد اسلام است آن موقع شعار این‌ها این است که شیعه و سنی، همه مذاهب باید با هم متحد شویم اختلافات جزئی را باید کنار بگذاریم و همه با هم کنار هم در برابر انگلیس و روس و اشغالگران بایستیم باید جهاد کنیم، دفاع از خاک عثمانی و خاک حجاز و خاک عراق و خاک افغانستان و خاک شمال آفریقا مصر و سودان برای ما مثل دفاع از خاک ایران است. دقت می‌کنید این بحث تقریب مذاهب و وحدت اسلامی همان موقع یکی از پرچمداران آن مدرس و میرزاکوچک‌خان است شعار اتحاد اسلام می‌دهند و سید جمال‌الدین اسدآبادی است که به عثمانی رفته که هم منتقد به مظالم و مفاسد عثمانی هستند چون حکومت اسلامی که نبودند، همان قدر که قاجار اسلامی بود آن‌ها اسلامی بودند! ولی بالاخره ضد اسلامی نبودند و پرچم اسلام در آن‌ها بود و کفر داشت با این‌ها می‌جنگید. آن‌جا اختلافات را کنار گذاشتند. شما می‌دانید تمام مراجع نجف فتوا و حکم دادند که دفاع از عثمانی واجب است با این که عثمانی شیعه‌ها را در عراق و جاهای مختلف، چند بار قتل عام کرد! در عین حال این تفکیک را کردند که ما بحث داخلی نداریم و تمام مراجع نجف به وجوب دفاع از سرزمین‌های اسلامی با هر مذهبی، از عثمانی تا لیبی و مصر و سودان حکم دادند. علیه ایتالیا حکم جهاد واجب دادند که ایتالیا آمده لیبی را اشغال کرده، جهاد علیه فرانسه، جهاد علیه انگلیس، جهاد علیه روس‌ها و هزاران هزار مردم و قبائل شیعه و علمای شیعه آمدند زیر نظر افسران عثمانی در ارتش عثمانی در عراق و ترکیه برای دفاع از خلافت عثمانی جنگیدند که اختلافات داخلی ما بحث دیگری است مظالمی هم که شده، درست است اما بحث ما این‌جا اختلافات داخل است و ما خانواده را با دشمن قاطی نمی‌کنیم ما در برابر کفر، باید خون‌مان با هم مخلوط شود و این خیلی حرکت مهمی بود. مدرس به عثمانی رفته، سلطان محمد پنجم از او دعوت می‌کند که برای ملاقات و مذاکره به قصر او می‌رود و آن‌جا هم محکم صحبت می‌کند و می‌گوید ما از عثمانی دفاع می‌کنیم اما این‌طوری نیست که ما تابع شما باشیم چون که آن‌جا عثمانی به هوای جنگ آمده بود بخشی از ایران را و آذربایجان را گرفته بود و می‌خواست به عثمانی ملحق کند مدرس محکم می‌ایستد و می‌گوید ما زیر بار ظلم نمی‌رویم ظالم می‌خواهد مسلمان باشد می‌خواهد غیر مسلمان، هرکس به سرزمین ما تجاوز کند ما با او می‌جنگیم و او را می‌کشیم، بعد نگاه می‌کنیم اگر مسلمان است، هر مذهبی می‌خواهد داشته باشید شعیه و سنی، متجاوز را به آداب اسلامی دفنش می‌کنیم! اگر غیر مسلمان است بدون آداب دفنش می‌کنیم. آن‌جا می‌گوید که چای عجمی بیاورید. مدرس می‌گوید ما عجمی نیستیم ما ایرانی هستیم بگو چای ایرانی بیاورد. یعنی حتی آن‌جا هم می‌گوید ما کرامت مسلمانی و ملی خودمان را حفظ می‌کنیم اما در این قضیه ما کنار شما هستیم یا قضیه قرارداد استعماری وثوق‌الدوله که کلاً ایران را دربست به انگلیس‌ها فروخت و خیلی محرمانه قرارداد امضاء شده بود قراردادهای این‌طوری معمولاً محرمانه است از مردم مخفی می‌کنند غربی‌ها می‌دانند ولی مردم ما نباید بدانند از همان موقع این رسم بوده است در کشورهایی که حاکمان‌‌شان تن به حقارت می‌دهند. این قرارداد محرمانه را مدرس جلوی آن می‌ایستد و می‌گوید این قرارداد ضد اسلامیت ماست استقلال مالی و نظامی ما را از بین می‌برد و همان پرسی‌سایکس انگلیسی که آن قراراد سایکس‌پیکوی که قرارداد انگلیس و فرانسه و کشورهای عثمانی و عربی و اسلامی را بین خودشان یعنی بین انگلیس و فرانسه تقسیم کردند یکی‌اش همین است. یکی از قرارگاه‌های اصلی این سایکس که در ایران بود او به وزیر خارجه انگلیس کروزن نامه می‌نویسد و می‌گوید چهار – پنج نفر موی دماغ من هستند و خطرناکند و نمی‌گذارند که این قرارداد به نتیجه برسد و برود در مجلس تصویب شود یکی‌اش آخوند است یک آخوند دیوانه‌ای این‌جا به نام مدرس هست که نمی‌گذارد، هرجلسه‌ای می‌خواهد بحث بشود این شلوغش می‌کند و یکی از رهبران اصلی مجلس است. روزی که مدرس به مجلس می‌آید با روزی که توی مجلس نیست مصوبات مجلس متفاوت می‌شود!

برادران و خواهران مدرس باشید، یک کاری کنید که شما یک نفر وقتی در کشورتان، در مجلس‌تان، در دانشگاه‌تان، هر جا که هستید، وقتی که هستید با روزی که نیستید فرق کند. این سفارت انگلیس به وزارت خارجه می‌گوید روزهایی که در مجلس هست مجلس یک مرتبه انقلابی و ضد انگلیسی و ضد روسی می‌شود روزهایی که این نیست مجلس معقول آرام و خوبی است که می‌شود با آن کار کرد. این تعبیر آن‌هاست حتی بعد که غرب می‌خواهد مثل ترکیه با ظاهر جمهوری فریب بدهد که جمهوریت و مدرن شدن ولی عملاً کشور را کاملاً لائیک و وابسته به خودش می‌کند و می‌گویند رضاخان می‌گوید رئیس جمهور. مدرس می‌گوید من که نه با جمهوریت مشکل دارد نه با مشروطیت، اصلاً مشکل ما استبداد است من دارم با استبداد مبارزه می‌کنم ولی این‌ها کلاهبرداری است. آن جمهوری‌ای که انگلیس‌ها شعار آن را می‌دهند و رئیس جمهورش می‌خواهد رضاخان بشود همان سلطنت فاسد استبدادی است با این فرق که قاجار که فاسد است و فاسق است و غیر دینی و مستبد است می‌خواهیم به یک نظام کاملاً ضد دینی تبدیل کنیم که اساساً خود غرب آن را تأسیس کرده است در برابر جمهوری قلابی می‌ایستد و بعد بحث می‌شود که پس سلطنت عوض شود یعنی سلطنت پهلوی به جای سلطنت قاجار بیاید از طریق مجلس مشروطه! این جالب است، و در مجلس آن انتخابات تقلّب می‌شود نیروهای ملّی و اسلامی را از اکثریت می‌اندازند عوامل رضاخان و انگلیس‌ها و حکومت در مجلس می‌آورند، آن‌هایی هم که رأی داشتند این‌ها آن‌ها را می‌ترسانند می‌خرند، مدرس اقلیت می‌شود ولی باز همان اقلیت محکم می‌ایستند جالب است برای این که مدرس اجازه ندهد که زود آن‌ها تصویب کنند که سلطنت پهلوی سر کار بیاید هر روز به یک بهانه‌ای مجلس را به تعطیلی و تأخیر می‌کشاند حتی اعتبارنامه وکلا، هر اعتبارنامه‌ای مطرح می‌شود مدرس با آن‌ها مخالفت می‌کند حتی اعتبارنامه ملی دوستان خودش را که بعد می‌گوید من باید اعتراض کنم که نصف روز صرف بحث تو بشود و مدام تأخیر بیفتد و به تعطیلات آخر سال بخورد که این‌ها نتوانند سلطنت پهلوی را از طریق فشار انگلیسی‌ها قانونی بکنند آن طرف سال بشود که یک فرجی بشود ببینیم چه کار باید بکنیم تا حدی که یکی از عوامل حکومتی که بعداً جزو سناتورهای رژیم پهلوی شد آن موقع هم در مجلس بود گفت آقا این مدرس یک طوری است که اگر الآن اعتبارنامه امام جعفر صادق(ع) را هم بیاورند در مجلس مطرح کنند این مخالفت می‌کند این دنبال بهانه می‌گردد و می‌خواهد کار مجلس پیش نرود اعتبارنامه امام جعفر صادق را بیاورید باز هم اعتراض می‌کند! و همین‌طور هم می‌شود این قدر مخالفت می‌کند که درگیری می‌شود رضاخان با عوامل نظامی‌اش و قزاق‌هایش می‌آیند حمله می‌کنند و در مجلس درگیری می‌شود محکم توی گوش مدرس سیلی می‌زنند. چندبار مدرس کتک خورده و دو- سه بار ترور شده ولی یک قدم عقب ننشسته. مدرس که کتک می‌خورد و به او سیلی می‌زنند یک عده‌ای مردم می‌آیند درگیری می‌شود و یک عده‌ای جلوی مجلس میدان بهارستان شهید و مجروح می‌شوند، و برای اعتراض و دفاع از مدرس مدرسه‌ها، بازار، حوزه‌ها تعطیل می‌شوند. جمعیت به سمت مجلس می‌آید شعار علیه رضاخان و انگلیس‌ها می‌دهند زنده باد مدرس، مرده‌باد این جمهوری قلابی و مرده باد انگلیس و مرده باد استبداد. جالب است که آن طرف هم عوامل رضاخان و انگلیس‌ها با لباس شخصی می‌آیند شعار می‌دادند که مرگ بر مدرس درود بر رضاخان. مدرس سرش را از پنجره مجلس بیرون می‌آورد و می‌گوید مرگ بر رضاخان درود بر خودم. این اولین مجتهد و اولین آخوند و اولین سیاسی‌ای است که می‌گوید درود بر من. منظور مدرس از خودم خودش نیست، منظورش مدرس است. می‌گوید مرگ بر شما، درود بر من، مرگ بر رضاخان و درود بر خودم، درود بر مدرس. می‌گوید این مجلس قرار بود مجلس مشروطه باشد قرار بود قدرت دست مردم باشد قرار نبود از این مجلس استبداد و استعمار و اسلام‌ستیزی بیرون بیاید رضاخان هم اگر ابزاری در خدمت مجلس و مردم و اسلام باشد که امنیت را برقرار کند قبول است اما اگر قرار باشد این را برای ما شاخ جدید کنند به جای شاه جدید، من نمی‌گذارم و جلوی او می‌ایستم. و با این کار مدرس، آن پروژه آن موقع شکست خورد ولی بعداً روی رضاخان فشار آورد و مجبور کرد رضاخان را که برود پیش علما قم، این طرف و آن طرف، آدم ضد دین و ضد آخوند برود از آن‌ها اجازه بگیرد و با آن‌ها مشورت کند و بگوید هرچه می‌فرمایید بفرمایید. رضاخانی که همه از او می‌ترسیدند یک جا سینی چای را می‌گیرد و می‌رود به مدرس تعارف می‌کند. مدرس می‌گوید چای را زمین بگذار بعداً می‌خورم. رضاخان آن مسئول نماینده و مسئول امنیتی‌اش را می‌فرستد که برود و مدرس را بترساند یک نظامی گردن کلفت سبیل کلفت، به خانه مدرس می‌آید که آی آمدیم که او بترسد! مدرس داشته قلیان درست می‌کرده، این ذغال‌ها را داشته در آتشگردان می‌چرخانده که آتش بگیرد، او داخل خانه می‌آید و قلدرم قلدرم می‌کند می‌گوید از طرف رضاخان پیام دارم، مدرس می‌گوید فعلاً این را بگیر بچرخان آتشش خاموش نشود وسط‌هایش هم پیغامت را بده. بعد که او برمی‌گردد رضاخان می‌گوید خوب او را ترساندی؟ گفت من رفتم او را بترسانم، گفت پس چه کار کردی؟ گفت هیچی قلیانش را داد ما چاق کردیم! این اصلاً نمی‌ترسد این سید بی‌کله است ما آخوند این‌طوری کم دیدیم این از هیچی نمی‌ترسد. او را ترور کردند. یکی از دفعه‌هایی که او را در خیابان ترور کردند و از چند طرف او را به گلوله بستند این نشست دست‌هایش را با عبا بالا برد و خودش نشست، این‌ها فکر کردند به کله یا قلبش تیر زدند! عبا سوراخ شد دوتا دست مدرس تیر خورد افتاد فکر کردند تمام شد بعد دیدند زنده مانده. رضاخان مجبور شد یک هیئتی را برای دیدن او به بیمارستان بفرستد چون مردم و علما همه به دیدن او می‌آمدند نماینده رضاخان به دیدنش رفت گفت سرکار فرمودند که حال‌تان خوب است؟ عجب! چه شد اتفاق بدی بود. مدرس گفت بله به او بگو به کوری چشم تو مدرس زنده است. یک وقتی هم رضاخان آمد عصبانی شده بود گفت چه می‌خواهی؟ گفت هیچی من من می‌خواهم تو نباشی. چیز خاصی از تو نمی‌خواهم فقط می‌خواهم تو نباشی. استبداد و استعمار را داری تئوریزه می‌کنی. مدرس یک آدم ملا و مجتهد تراز اول بود شاگرد میرزای شیرازی آن حکم و فتوای تنباکو، شاگرد آخوند خراسانی و شاگرد سید یزدی، صاحب "عروه" است، تعلیقه و کفایه آخوند دارد در حوزه اصول و رسائل فقهی دارد، در علم اصول و رساله بسیار قوی در بحث ترتّب دارد که یک بحث مهم اصولی است. رساله‌ای فقهی قوی و مهمی در حوزه قعود و ایقاعات دارد در حجیّت ظن در علم اصول کتابی دارد. شرحی در رسائل شیخ انصاری دارد، حاشیه و کتاب نکاح، تقریرات اصول میرزای شیرازی نوشته ایشان است شاگرد خاص میرزای شیرازی و آخوند خراسانی است و در عین حال شرح نهج‌البلاغه و آموزش مسائل جدید به طلبه‌ها که با این مباحث آشنا بشوند. بعد هم آن اواخر دوره مشروطه که به قدرت از قاجار به پهلوی دارد منتقل می‌شود استبداد و استعمار در ایران مستقر می‌شود و امثال مدرس‌ها باید از سر راه برداشته شوند؛ شجاعتش، دیانتش، زهدش، هوشمندی و کیاستش، آخوندی است که کلاه سرش نمی‌رود می‌گوید به هرکس زودتر کلاه سرش می‌رود این‌ها می‌گویند مقدس است! هرکس ساده‌تر و ساده لوح است و بازی می‌خورد می‌گویند این خیلی متدین و باتقوا است! آخوندی که زرنگ باشد می‌گویند نه این بی‌تقوا و سیاسی‌اند. مدرس می‌گوید ما این‌طوری هستیم نه آن‌طوری. یعنی مدرس می‌گوید این‌ها دنبال آخوند احمق می‌گردند که از آن تأییدیه و امضاء بگیرند او هم سکوت کند و یک چیز کلی و موعظه کلی بگوید آنچه در جوی می‌رود آب است! خب این را که همه بلدند همه می‌دانند آنچه که در جوی می‌رود آب است، یک چیزی بگو که بقیه نمی‌دانند، یک چیزی بگو که عصبانی بشوند. مدرس می‌گوید بعضی‌ها فکر کردند که نهی از منکر تعارف است می‌گویند طوری صاحبان قدرت و ثروت را نهی از منکر کن که کسی ناراحت نشود و توهین به کسی نشود. مدرس می‌گوید نهی از منکر به معنی توهین است. توهین به معنی فحش نیست، توهین یعنی وهن و سستی آن طرف را نشان می‌دهید. مدرس می‌گوید اگر طوری نهی از منکر می‌کنید که فاسدین و ظلمه، عصبانی نمی‌شوند بدان که جنابعالی نهی از منکر نکردی خودت را بازی دادی. می‌گوید من نهی از منکر می‌کنم و جانم را بر سر آن می‌گذارم. می‌گوید انقلاب نهی از منکر است و صدور انقلاب نهی از منکر جهانی است. مبارزه با استبداد و استعمار نهی از منکر است. مدرس می‌گوید من طوری نهی از منکر می‌کنم که بسوزی و از دستم عصبانی شوی. می‌گویند مرگ بر مدرس، می‌گوید نخیر درود بر خودم، مرگ بر شماها. این من، منیّت نیست. و بالاخره ایشان را رئیس شهربانی تهران به دستور رضاخان و به دستور سفارت انگلیس می‌گیرند و او را در خانه کتک می‌زنند و مجروحش می‌کنند و به قلعه خاف در بیابان‌ها تبعید می‌کنند 9 سال – 10 سال در آن‌جا تبعید است گرسنگی مطلق و تنهایی مطلق، من خواهش می‌کنم مقالات و کتاب‌های مدرس که در تبعید بوده، چاپ شده بروید بخوانید یک دوره درس اخلاق و سیاست و تربیت است خیلی دقیق و عمیق است. بعد هم رضاخان دستور می‌دهد یعنی انگلیسی‌ها دستور می‌دهند که ایشان را به کاشمر ببرند و مسموم می‌کنند و سم اثر نمی‌کند و ایشان در حالی که در نماز است عمامه‌اش را دور گردنش می‌پیچند و خفه‌اش می‌کنند و به شهادت می‌رسانند. امام(ره) می‌گوید تا کسی آن زمان را نشناسد ارزش مدرس را نمی‌شناسد. می‌گوید مدرس تربیت قرآنی داشت و شاگرد مکتب قرآن بود. ببخشید وقت شریف‌تان را گرفتم اگر نکته‌ای یا فرمایشی دارید بفرمایید.

سؤال: فرمودند در حال حاضر هم امثال مدرس در مجلس هستند؟ گرچه در جایگاه مدرس نه، ولی انقلابی و مردمی هستند اما نمی‌توانند مانند مدرس عمل کنند علت چیست؟

جواب استاد: اولاً نمی‌توانند، شما بدانید مدرس با دست خالی جلوی همه می‌ایستاده، اصلاً نمی‌توانم در کار مدرس نبوده، اصلاً مدرس به همین دلیل مدرس شده است. یعنی همه آمدند او را کتک زدند و می‌گفتند مرگ بر مدرس، برود بگوید درود بر مدرس، دیگر از این دست خالی‌تر؟ رأی‌هایش را نخواندند تقلّب کردند و در مجلس بعدی نگذاشتند که بیاید که بعد هم آمدند گرفتند و بازداشت و تبعید کردند. گفت فرض کنید تمام آن‌هایی که دوره قبل به من رأی دادند همه‌شان مردند، خودم که به خودم رأی دادم رأی خودم کو؟ چون حتی رضاخان یک رأی هم برای ایشان نخواند و گفت ایشان رأی نداشته است. گفت آقا آن هزاران نفری که دور قبل به من رأی دادند من می‌گویم همه آن‌ها مردند رأی آن‌ها به خودم کو؟ حالا شما می‌گویی امکانات؟ اصلاً مدرس برای همین مدرس شد که اصلاً نگاه کرد که امکانات دارد یا خیر؟ گفت من امکانات درست می‌کنم ببینید امام(ره) یک عرضی دارد می‌گوید بعضی از فقها، آن هم بعضی از فقهای شیعه ما، به آن‌ها می‌گوییم چرا نهی از منکر و اقامه قسط و قیام علیه ظلم و شاه نمی‌کنید، علیه استعمار و انگلیس و استعمار نمی‌کنید؟ می‌گویند قدرت نداریم، قدرت شرط تکلیف است. امام(ره) می‌گوید خیلی خب قدرت شرط تکلیف است آیا شرط وجوب است یا شرط واجب. شرط واجب یعنی مقدمه باید تهیه بشود چون ذی‌المقدمه باید انجام بشود مثل رابطه وضو و نماز. شرط وجوب این است که اگر مقدمه آمد واجب می‌شود ذی‌المقدمه، وجوب هست اگر نیست وجوب نیست مثل استطاعت و حج. شما واجب نیست بروید ثروتمند بشوید مستطیع بشوید تا حج بروید اگر استطاعت خودش آمد حج واجب می‌شود اگر استطاعت نیامد حج واجب نیست، واجب نیست شما بروید مستطیع بشوید اما در مورد وضو و نماز که نمی‌توانید بگویید که وضو مقدمه و شرط نماز است، اگر وضو خودش آمد نماز واجب است اگر خودش نیامد نماز واجب نیست. وضو خودش نمی‌آید ممکن است خودش برود ولی خودش نمی‌آید. واجب است بروید وضو بگیرید. گفتند «لاصراط الا بطهور» نماز بدون وضو باطل است، من هم که وضو ندارم پس نماز واجب نیست. نه آقا، چون نماز واجب است وضو واجب است، امام(ره) به بعضی از علما می‌گفت شما فکر کردید برای نهی از منکر باید بنشینید تا قدرت خودش بیاید؟ مثل حج و استطاعت است؟ قدرتش خودش نمی‌آید مثل نماز و وضو است باید قیام کنید تا قدرت بیاید، باید فداکاری کنید نهی از منکر کنید تا قدرت بیاید. مثل وضو و نماز است واجب است قیام و نهی از منکر. تو قیام کن قدرت می‌آید. امام(ره) نشستند چند هزار نامه با دست خط خودشان به تمام علما در ایران نوشتند و این آیه کریمه قرآن شریف را اول نامه آورد که قیام کنید «مثنی و فرادی» نگویید امکانات ندارید. شما این‌جا نوشتید که امکانات مدرس راندارند، کدام امکانات؟ امام(ره) می‌گوید نگویید امکانات نداریم، دو نفر که هستید یا نه؟ حرکت کن. می‌گویید که نه آقا دو نفر هم نیستیم خودم تنهایی هستم پس «فرادا» خودت حرکت کن. به وظیفه‌ات عمل کن خدای متعال به شما کمک می‌کند چنان که خدای متعال به او کمک کرد.

سؤال: چرا از مجلس انقلابی فاصله گرفتیم.

جواب استاد: اگر شرایطی که در قانون اساسی و سوگندی که برای نماینده‌های مجلس آمده صادقانه رعایت بشود فاصله نمی‌گیریم اگر نماینده‌هایی اکثریت باشند حالا من نمی‌گویم نیستند ولی اکثریت قاطع باید باشند ولی اهل معامله، اهل ترس، اهل طمع نباشند، مدرس به احمدشاه قاجار نامه نوشت گفت دو چیز را خداوند به من نداده است ترس و طمع، هرکس در مسیر اسلام و مردم باشد او را کمک می‌کنم هرکس خلاف آن باشد جلوی آن می‌ایستم... ما مجلسی می‌خواهیم که تابع ترس و طمع نباشد دنبال رانت‌بازی و رقابت و منافع شخصی و منطقه‌ای و باندی نباشد فقط خداو مصالح خلق را در نظر بگیرد این می‌شود مجلس شورای اسلامی.

سؤال: فرمودند جایگاه شورای نگهبان کجاست؟

جواب استاد: شورای نگهبان هم در تأیید و رد صلاحیت‌ها باید دقت کند و هم در نظارت بر مصوبات. ما شوراهای نگهبان داشتیم که قوی و ضعیف بودند الآن هم همین‌طورند. در بعضی جاها قوی و دقیق بودند ولی در بعضی جاها نه.

سؤال: چگونه است که آشوبگران همه آماده بودند اسم رمز در شب ولادت اعلام شوند.

جواب استاد: حالا این که آیا همه این‌ها که آمدند اسم رمز و تشکیلات داشتند... ببینید همیشه در این قضایا یک عده‌ای گرفتارند و معترض هستند حق هم دارند یک عده‌ای شلوغ‌کارند کاری ندارند کی به کی است! هرجا دعوا و آتش زدن باشد می‌آیند. می‌گویند طرف داشت رد می‌شد دید 3- 4 نفر دارند یکی را می‌زنند این هم رفت شروع کرد به زدن، همین‌طوری! خب که طرف را زد بعد پرسید قضیه چه بود این را برای چه می‌زدید؟ بعضی‌ها این‌طوری‌اند. یک عده‌ای هم اقلیت هستند ولی آن‌ها جنایتکارند و گروه‌های سازماندهی شده‌اند. قطعاً به سرویس‌های جاسوسی و گروه‌های برانداز وصل هستند، آموزش دیدند که چطوری بکشند، چطوری تخریب کنند، شما ببینید یک اعتراض که می‌شود سریع به درگیری و خشونت می‌کشانند باید بیایید توضیح بدهید، صحبت کنید، استدلال کنید تا توافق اجتماعی بشود. عقل هم این می‌گوید. ولی یک عده هم این وسط هستند سریع تا اعتراض خیابانی است به آتش زدن و کشتن آن را تبدیل می‌کنند. این اتفاق در عراق هم افتاد در ایران هم هست. - فیلم آن موجود است – طرف آمده وسط جمعیت، یک مرتبه کُلت درمی‌آورد آمده لابلای معترضین، لابلای جمعیت تیر به طرف معمولی می‌زند بعد یک تیر می‌زند به کسانی که در جمعیت کنار خودش هست طرف می‌افتد! همین الآن فیلمش در اینترنت است این‌ها که قطعاً شبکه و تشکیلات هستند. زخم که شد مگس می‌اید روی آن می‌نشیند آن مگس دشمن است کم و اقلیت هستند اما همه چیز را خراب می‌کنند و بهم می‌ریزند. کشته‌سازی می‌کنند از دو طرف را می‌کشند. می‌خواهد جنازه زیاد بشود، آتش بزنند، داغون کنند، هزاران میلیارد تومان به مردم و بیت‌المال خسارت زدند. چند صدتا ماشین‌های شخصی و مردم را آتش زدند نه ماشین‌های دولت را. ماشین‌های مردم را آتش زدند. هزار و خورده‌ای از این خودپردازهای بانک را که مردم پول می‌گیرند داغون کردند.

سؤال: فرمودند جواب فرزندان شهدای اغتشاشات را چه کسی باید بدهند؟

جواب استاد: بله باید بیایند توضیح بدهند که چه کسانی کوتاهی کردند یک جایی قصور بوده یک جایی هم تقصیر است و یک جایی هم قصور دشمن است این‌ها باید از هم جدا شود.

سؤال: حکومت اسلامی کنونی تا حکومت طاغوت فرق بسیار است. در حکومت طاغوتی روحانیت اکثریت جنبش‌ها را رهبری می‌کردند اما در جمهوری اسلامی هرکس علیه این نظام حرف انتقادی بزند ممکن است انگ بخورد به این جهت است که حق در آخرالزمان سخت به دست می‌آید بنابراین مدرس شدن در این برهه سخت و غیر ممکن است.

جواب استاد: ببینید اگر این تصویری که دوست‌مان نوشتند هرجا اتفاق بیفتد حرف‌تان درست است مدرس شدن بسیار سخت است همان موقع هم سخت بود الآن هم سخت است. ما باید مراقب باشیم حتماً کسانی هستند بین روحانیت و در مسئولین جمهوری اسلامی دل‌شان می‌خواهد پشت عنوان اسلام و جمهوری اسلامی و پشت عبای روحانیت قایم بشوند هرکاری دل‌شان بخواهد بکنند و بعد اگر کسی به او انتقاد کرد بگویند تو ضد دین و ضد روحانیت و ضد اسلامی! می‌گوید من به اسلام و روحانیت چه کار دارم من دارم به تو اعتراض می‌کنم! می‌گوید نه، منظور تو من نیستم تو داری به خدا اعتراض می‌کنی! خب اگر چنین چیزی هست به شدت باید مراقب باشید چنین اتفاقی نیفتد این خطرناک است و در جهان اسلام سابقه دارد. ابن‌زیاد و یزید بعد از کربلا رو به حضرت زینب(س) و اهل بیت پیامبر(ص) گفت که دیدی خدا با شما چه کرد؟ تقصیر خدا انداخت، حضرت زینب(س) گفت که خدا نکرد تو کردی. عمل نادرست خودت را مگر حق داری به خدا نسبت بدهی. این بزرگترین خیانت است. خداوند در قرآن شفاف حرف زده، معیارهای خدا روشن است معیار خدا اختلاس و رشوه و رانت نیست، عدالت و زهد و ساده‌زیستی مسئولین است هرجا دیدید که خلاف این عمل می‌کنند واجب شرعی است که آن‌ها را نهی از منکر کنید. بعد هم بگویید ما به دلایل اسلامی به تو اعتراض دارم نه این که تو داری به اسلام عمل می‌کنی من به این دلیل به تو اعتراض کردم که بگوید اعتراض تو اعتراض به اسلام است! بله، اگر تو به اسلام عمل کنی من به تو اعتراض کنم این می‌شود اعتراض به اسلام. مثل کسی که بگوید شراب و همجنس‌بازی و فاحشه‌خانه را راه بیندازید ما با تو مبارزه می‌کنیم و جلوی تو باید ایستاد، این‌ها حکم الهی است. اما اگر بگوید آقا اختلاس نکن، سوء استفاده نکن، مگر تو حق داری به او بگویی به خدا اعتراض کردی؟ اسلام یعنی این که من می‌گویم نه این که تو می‌گویی. بله این نگرانی شما واقعاً نگرانی درستی است اما این که واقعا این اتفاق الآن افتاده؟ اگر رهبری هم بگوید به مردم دروغ بگویید رهبری هم زیر سؤال می‌رود و رهبری هم باید پاسخگو باشد. معیار، اسلام است، معیار، عدالت و صداقت است. مشکلی هم یک جایی هست و خلاف شرع دارد عمل می‌شود باید توضیح بدهی اگر اضطرار است اضطراری پیش آمده، مصلحت نظام است آنجا هم باید توضیح بدهید. بگویید که حکم الهی این است ولی ما الآن نمی‌توانیم این را اجرا کنیم ما مجبوریم این را اجرا کنیم. خب وقتی شما نتوانی وضو بگیری تیمم می‌کنی، آن وقت حکم شرع دیگر وضو نیست حکم خدا تیمم است. بله یک وقت‌هایی حکم عوض می‌شود چون موضوع عوض می‌شود اما این که الآن این‌جوری هست نه. هم در حاکمیت، هم در مردم، هم در نخبگان، اکثریت، جریان قوی جریان عدالتخواه است. خطاها، فساد و انحراف هست اما جمهوری اسلامی فاسد نیست و از مسیر منحرف نشده است.

سؤال: آیا سپردن تصمیم‌گیری‌ها به یک نماینده برای 4 سال درست است؟

جواب استاد: ما 4 سال تفویض مطلق نمی‌کنیم که یک نماینده یا یک رئیس جمهور یا شهردار هر کار دلش می‌خواهد بکند باید در چارچوب قانون به وظایفش عمل کند. بله اگر مطلق باشد درست نیست. مثلاً شما یک آدم فاسد یا احمقی را بر خودت مسلط کنی بگویی باید 4 سال تمام شود چاره‌ای نداریم! نخیر 4 سال نداریم. همین الآن رأی دادی یک دقیقه دیگر، تخلف دیدید باید کنارش بزنید. باید دائم نظارت کنند و هرجا دیدند صلاحیت ندارد و دارد از وظایفش تخلف می‌کند همان لحظه باید او را بردارند ولو یک ساعت دیگر.

سؤال: نماینده مجلس نظر شخصی می‌گیرد و کاری به نظر مردم و حوزه انتخابیه ندارد.

جواب استاد: این یکی از مشکلات دموکراسی است و همه جای دنیا هست که اگر شما به کسی رأی دادی و به مجلس رفت، آیا او باید در مورد تک تک مصوبات و تصمیمات باید بیاید مدام از مردم نظرخواهی کند و بپرسد که من به نظر شما من به چه رأی بدهم؟ این می‌شود دموکراسی مستقیم. این در دنیا شاید عملی نباشد. همه جای دنیا می‌گویند شما من را انتخاب کن، در این چارچوب تشخیص من باشد و من به رأی تو می‌روم رأی می‌دهم. فرض بر این است.

سؤال: فرمودند راه افزایش فرهنگ مردم برای انتخاب اصلح در انتخابات چیست؟

جواب استاد: یک راه حل بیشتر ندارد و آن افزایش فرهنگ مردم برای انتخاب اصلح در انتخابات است.

سؤال: در بیانیه گام دوم، رهبری آمده است که می‌شود این برداشت را کرد که ما یک انقلابی در چارچوب همین انقلاب اسلامی نیاز داریم.

جواب استاد: ببینید انقلاب در انقلاب یک تغییر است. یک وقت انقلاب به معنی تغییر رژیم است یک وقت شروع یک تمدن‌سازی است. بعضی‌ها فکر می‌کنند 22 بهمن 57 انقلاب تمام شد! نه؛ مرحله اول انقلاب، یعنی برداشتن مانع از برابر تمدن‌سازی اسلامی تمام شد و الا اصل حرکت انقلاب که جامعه‌سازی و تمدن‌سازی است از 22 بهمن 57 شروع شد و این به این معنا ادامه دارد. انقلاب فقط تغییر رژیم نیست، انقلاب فقط تغییر حاکم نیست، انقلاب، اصلاح رژیم اقتصادی، رژیم فرهنگی، رژیم بوروکراسی، رژیم تعلیم و تربیت، رژیم هنر و سینما، رژیم قانون‌گذاری، همه این رژیم‌هاست. اصلاح و ارتقاء سطح زندگی و در سطح حاکمیت است هرچه مردمی‌تر شدن و هرچه الهی‌تر شدن است.

سؤال: فرمودند یک سخنرانی می‌گفت خداوند چک سفید امضاء به هیچ قومی نداده، با وضعی که ما پیش می‌رویم به نظر شما ما از انقلاب اسلامی عقب نمی‌مانیم؟

جواب استاد: بله، خداوند به ما هم چک سفید امضاء نداده،‌ خداوند با هیچ کس قوم و خویش نیست. سنت الهی را اگر رعایت کردی خداوند به وعده‌اش عمل می‌کند اگر به خدا خیانت کنیم خدا رهایت می‌کند. خداوند فرمود با من کلاهبرداری نکنید نقشه نکش. «وَمَکَروا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیرُ الماکِرینَ» (آل عمران/ 54)؛ خداوند می‌فرماید اگر صداقت را کنار بگذارید و شروع کنید با من بازی دربیاورید و برای من نقشه بکشید من رئیس همه نقشه‌کش‌ها هستم چنان نقشه بکشم که به دست خودت، خودت را نابود می‌کنم. خداوند می‌فرماید: «یُخادِعُونَ اللَّهَ...» منتهی «وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ...» (بقره/ 9)؛ می‌فرماید خدا را می‌خواهید فریب دهید؟ هرکس تلاش کند خدا را دور بزند دارد خودش را دور می‌زند خدا با کسی قوم و خویش نیست. فرمود: «إن تنصرالله ینصرکم» نه این که «...إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم...» (محمّد/ 7)؛ اگر نصرت کنی نصرت می‌کنم. «أفوا بعهدی أفوا بعهدکم» شما سر قرار بیایید من سر قرار هستم. یعنی خداوند گارانتی به کسی نداده است. تمام وعده‌های خداوند در قرآن جمله‌های شرطی است. همه‌اش اگر است. اگر مؤمن باشید «...إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» اگر شما باشید من این کار را می‌کنم. یعنی چه؟ مفهوم شرط، مفهوم مخالف شرط چیست؟ یعنی اگر نباشید نمی‌کنم. هرکس فکر کند ما بچه‌های خداییم خدا نظر خاصی به ما دارد چون ما فلان کسان و فلان قوم هستیم! خداوند به قوم بنی‌اسرائیل می‌فرماید: «فضّلنا» بر بقیه اقوام برتری دارید این برتری نژادی نبود، برتری قوم صالح مؤمن اهل عمل صالح بود همان خدا در همان قرآن می‌فرماید همین قوم بنی‌اسرائیل را می‌گوید ذلیل‌تان کردیم «...یَتِیهُونَ...» (مائده/ 36)؛ دور خودشان در صحرای سینا می‌چرخیدند و سرگردان خواهید بود. آقا بالاخره شما یک جا می‌گویید ما این قوم را بقیه تفضیل دادیم یک جایی هم می‌گویید که ذلیل و منکوب و نفرین شده‌اید کدامش؟ هر دویش. آقا این تناقض است. نه. جمله شرطیه است. اگر بنی‌اسرائیل در خط موسی(ع) و انبیاء بنی‌اسرائیل باشند «فضّلنا» نباشند ذلیل‌تان می‌کنیم. با ما هم همین‌طور است. خداوند با کسی قوم و خویش نیست.

سؤال: فرمودند نسبت مراجع تقلید امروز را با آیت‌الله مدرس؟

جواب استاد: همه مراجع محترم هستند و همه هم در یک سطح نیستند هم به لحاظ نوع نگاه فقهی و هم به لحاظ نوع هوشمندی اجتماعی- سیاسی، هم میزان شجاعت، هم میزان نظارت و دقت، هم میزان تهذیب نفس و عدالت، این‌طور نیست که هرکس درس خارج می‌دهد همه مثل هم هستند نه، متفاوت هستند ولی اصل در مراجع و مرجعیت صلاحیت علمی و عملی و تقوایی این‌هاست.

سؤال: به نظر شما راهکار بیشتر تأثیرگذاری مراجع چیست؟

جواب استاد: اشراف بیشتر، آگاهی بیشتر و نظارت بیشتر.

سؤال: چه کنیم که افرادی شبیه‌تر به مدرس وارد مجلس شوند.

جواب استاد: پیدایشان کنید و به آن‌ها رأی بدهید. خودتان در کشورهای خودتان و جامعه خودتان مدرس بشوید. هر کشوری 5تا مدرس داشته باشد سرنوشت ملتش عوض می‌شود. منتهی مدرس بودن خیلی سخت است باید زاهد باشید باید شجاع باشید و از مرگ نترسید، باید دنبال چرب و شیرین و کاخ نباشید باید آگاه باشید و اشراف داشته باشید باید از هیچ کس نترسید باید اگر همه گفتند مرگ بر مدرس، خودت بیایی بگویی درود بر خودم، درود بر مدرس، منتهی برای خدا نه برای خودت.

سؤال: آیا استفاده از تکنولوژی غرب در موضوع رسانه، از بیگانگان می‌توان تقلید کرد؟

جواب استاد: در ابزار بله، در محتوا باید ببینیم ضوابط اسلامی چیست، طبق عقل و اخلاق و عدالت باید عمل کنیم. بعضی‌ها می‌گویند ابزار از محتوا قابل تفکیک نیست اگر واقعاً اثبات کردید که یک ابزار و یک رسانه‌ای که واقعاً از محتوای فاسد قابل تفکیک نیست آن ابزار حرام می‌شود. اگر یک چنین چیزی باشد به شرط این که ثابت کنید چنین چیزی هست.

سؤال: فرمودند انتخابات امروز پیروی از ادیان قبل از اسلام است کدام منبع وجود دارد که اسلام آورده باشد با توجه به مستندات شورای مشورت یعنی بدون این‌ها باشد.

جواب استاد: ببینید انتخابات به معنای صندوق رأی برای ادیان قبل نیست به این شیوه انتخاب، در کل دنیا مثلاً همین یک و نیم قرن پیش باب شده است اما اصل انتخاب، به شیوه‌های دیگر، جلب رضایت مردم این همیشه در همه جوامع بوده، همه به روش حق و هم به روش باطل.

سؤال: فرمودند آیا اسلام با نظام جمهوریت مخالف است؟

جواب استاد: ما همین‌ها را داشتیم توضیح می‌دادیم. جمهوریت به کدام معنا؟ در چارچوب اسلام یا نه؟

سؤال: فرمودند مجلس اسلامی در نظر داشت نیازهای امروز جامعه اسلامی چه نقشی می‌تواند به معاش جامعه داشته باشد؟

خیلی. اصلاً وظیفه آن همین است.

سؤال: با در نظر گرفتن نقش رسانه‌ها در انتشار اندیشه‌های درست اسلامی و انفعال مسلمین، چگونه می‌توان از این وسیله استفاده کرد؟

جواب استاد: ببینید امروز رسانه کار فوق‌العاده مهمی است هم یک مهارت است و هم یک صنعت است. شما ملاترین آدم باش، اگر بلد نباشی با رسانه کار کنی شکست می‌خوری. حق مطلق را بگو. کار رسانه‌ای بلد نباشی، شما شکست می‌خورید، الآن چرا در دنیا ظلم و باطل حکومت می‌کند؟ برای این که قدرت رسانه‌ای دارند. از سینمای هالیوود تا فضای مجازی، تا روش اخبار و خبر دادن و تحلیل کردن، تا روش بحث و گفتگو. متآسفانه جبهه کفر از جبهه توحید در حوزه تخصص استفاده از رسانه الآن قوی‌تر است ما باید در این عرصه قوی بشویم.

سؤال: بیگانه متبحرانه به جوانان جامعه امروزی در جهان اسلامی ارتباط برقرار می‌کنند و آن‌ها را جذب می‌کنند و به نفع خودشان استفاده می‌کنند در حالی که کارآموزهای ما در این بخش ضعیف عمل می‌کنند.

جواب استاد: من فرمایش شما را عرض کردم که تا حد زیادی قبول دارم. این ضعف است. در حوزه رسانه هم آموزش می‌بینید؟

یکی از حضار: ده‌تا گروه حقوق رسانه داریم.

جواب استاد: نه، حقوق رسانه خوب است اما کافی نیست. حقوق رسانه خوب است ولی باید یاد بگیریم که چطوری با رسانه کار کنیم که بتوانیم با فلان جریان ژورنالیست قوی رسانه‌ای که علیه اسلام کار می‌کنند رقابت کنید؟ نه، بلد نیستیم. یک پرسش و پاسخ، کنفرانس علمی، مقاله علمی، روش گفتگو با جامعه جوان، هنر، رسانه، می‌خواهیم با مردم حرف بزنیم، با چه کسی می‌خواهید حرف بزنید؟ با خودتان می‌خواهید حرف بزنید؟ با مردم می‌خواهید حرف بزنید. امروز مردم همه، بچه‌های خود ما و شماها، خود شماها روزی چند ساعت پای موبایل و اینترنت و فضاهای مجازی هستید؟ خیلی.

یکی از حضار: استاد روش تبلیغ هم داریم.

جواب استاد: می‌خواهم بگویم روش هم خوب است همه چیز خوب است ولی در عین حال آشنایی با فضای مجازی، تخصص در این فضا، چگونه حمله، ضد حمله چگونه صورت می‌گیرد، فریب افکار عمومی. چطوری راست دروغ می‌شود و دروغ راست می‌شود؟ شهید جلاد می‌شود، و جلاد شهید می‌شود؟ جای ظالم و مظلوم عوض می‌شود. این‌ها آموزش می‌بینند تخصص دارند، این رشته دکترا دارد یعنی روش جمله‌سازی. از چه روشی استفاده کنیم. ببینید ماها گاهی اولین کلمه‌ای به ذهن‌مان می‌آید به کار می‌بریم، در حالی که چطوری شما برای یک معنا می‌توانید 20تا کلمه داشتید و برای این 20تا از کدام استفاده کنید؟ از هیجدهمی آن استفاده می‌کنید نه از اولین کلمه‌ای که به ذهن‌تان می‌آید. غنای واژگانی، قدرت دستورالعمل‌سازی در حوزه مباحث نظری و از این قبیل.

خب فکر کنم نزدیک اذان صبح است! چون هر چند سال می‌آییم این‌جا باید کار چند سال را بکنیم. از همه شما التماس دعا دارم. عذر می‌خواهم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha